سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه یکی از شما برادرش را در راه خدا دوست داشت، او را [از این دوستی [باخبر کند، که این کار، الفت راپایدارتر می سازد و دوستی را استوارتر می کند . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
دل سپرده
 
به یاد سهراب

کنار تو تنهاتر شده ام
از تو تا اوج تو ، زندگی من گسترده است
از من تا من ، تو گسترده ای
با تو برخوردم ، به راز پرستش پیوستم
از تو به راه افتادم ، به جلوه ی رنج رسیدم
و با این همه ای شفاف
و با این همه ای شگرف
مرا راهی از تو به در نیست
زمین باران را صدا می زند
من تو را

سهراب سپهری


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط رضا 92/7/16:: 9:59 عصر     |     () نظر
 
خدا
"خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا"

دلت که گرفت، دیگر منت زمین را نکش

راه آسمان باز است، پر بکش

او همیشه آغوشش باز است، 

که تو را میخواند ؟


اگر هیچکس نیست، خدا که هست...
.
.
.
.
اون لبخندی که برای پنهان کردن دردت میزنی،

لبخند خداست به بنده اش

اون لبخندی هم که پشتش خدا باشه،

تمام مشکلاتو حل میکنه...

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط رضا 92/7/11:: 10:34 عصر     |     () نظر
 
\ تـــو \

" تـــو "


دو حرف بیشتر نیســـت ،

کلمه ی کـــوتاهی که برای گفتنش ..

جانم به لب رسید و ناتمام ماند ...

 

کاش دهخدا می‌دانست


دلتنگی …

اشک ….

فاصله ….

بی وفایی….

تعریفش فقط همین دو حرف است: " تـــو "


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط رضا 92/7/11:: 10:30 عصر     |     () نظر
 
شعری لطیف و زیبااز دکتر مجدالدین میرفخرایی،متخلص به گلچین گیلانی

 

پا به پای کودکی هایم بیا
 کفش هایت را به پا کن تا به تا
 قاه قاه خنده ات را ساز کن
  باز هم با خنده ات اعجاز کن
 پا بکوب و لج کن و راضی نشو
 با کسی جز عشق همبازی نشو 
 بچه های کوچه را هم کن خبر
 عاقلی را یک شب از یادت ببر 
 خاله بازی کن به رسم کودکی
 با همان چادر نماز پولکی 
 طعم چای و قوری گلدارمان
 لحظه های ناب بی تکرارمان 
 مادری از جنس باران داشتیم
 در کنارش خواب آسان داشتیم
یا پدر اسطوره دنیای ما

 قهرمان باور زیبای ما

قصه های هر شب مادربزرگ
ماجرای بزبز قندی و گرگ
 غصه هرگز فرصت جولان نداشت
خنده های کودکی پایان نداشت
هرکسی رنگ خودش, بی شیله بود

ثروت هر بچه قدری تیله بود
 ای شریک نان و گردو و پنیر !
 همکلاسی ! باز دستم را بگیر
 مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست
  آن دل نازت برایم تنگ نیست ؟
 حال ما را از کسی پرسیده ای؟
 مثل ما بال و پرت را چیده ای ؟
 حسرت پرواز داری در قفس؟
 می کشی مشکل در این دنیا نفس؟
 سادگی هایت برایت تنگ نیست ؟
 رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست ؟
 رنگ دنیایت هنوزم آبی است ؟ 

آسمان باورت مهتابی است ؟
 هرکجایی, شعر باران را بخوان
  ساده باش و باز هم کودک بمان
 باز باران با ترانه ، گریه کن !
 کودکی تو ، کودکانه گریه کن!
 
 ای رفیق روز های گرم و سرد
 سادگی هایم به سویم باز گرد

 

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط رضا 92/7/9:: 8:35 عصر     |     () نظر
<      1   2   3   4